!زندگی زیباسط

Sunday, January 29, 2006

برف،مشطری مداری در باذار غير رغابطي، :: پنجشنبه، 22 دى 1384، ساعت 22:51

۱. هيچی بيشطر از بارش برف خوشحالم نميکنه و البطه خيلی چيزای ديگه، مسلا بارون!! ولی خداييش يه شب برفی ميتونه يکی از غشنگ‌ترين خاتره‌های هر کصی باشه مخصوسا که اون شبو در کنار دوستای مهربونش گزرونده باشه. از همتون مچکرم که بودين و حسطين. گرچه خيلی وقتا دلم برای تنهايی تنگ می‌شه!


۲. بعد اذ ۵ دقيقه معتلی طازه فح ميديم که بايد اول فيش طهه کنيم. فيش رو بايد اذ يه دخطر خانوم مهربون ميگرفتيم. اونغدر مهربون که پيشش به حيچ وجه گذر شش حفت دغيقه معتلی رو اهساس نميکردی. فيش رو گرفتيم برگشتيم سر جای اول. کصی جلومون نبود و البته پشت سرمون. نسکافه حارو گرفطيمو منطزر حازر شدن سيب ذمينی و آش شديم. ۱۵ دقيقه بعد هنوذ نفر اول بوديم ولی ديگه نفر آخر نبوديم!! ميشه گفط اذ آخر پنجم بوديم. جوون رعنا و خماری که مسعول صرويس کردن ببخشيد صرويص دادن به مشطريا بود با متانت خاسی مشقول راح انداخطن چند نفر خارج نوبت بود که ناگحان با درخاست نابخردانه و حق نشناصانه يکی از مشطريا با مزون "لتفا سيب زمينی ما رو بدين" طوجحش به انبوح مشطريای بی‌ادبی جم شد که با نگاه جسورانشون بی‌شرمانه انطزار رسيدگی به درخاستشونو داشطن. خوشبخطانه جوون با نذاکط و خونصردی هرفه‌ای و مصال ذدنی خودش که متمعنن انعکاصی از طفکرات مديريط مهترمانه مجموعه بود بلا فاصله با فرياد کشيدن صر اون مشطری بی‌نزاکط و کوبوندن قزاها روی ميض بهش حالی کرد که اگر انغدر عجله داشطه باشه و بخاد تمرکذ اونو بهم بريضه کارا درصت انجام نميشه و کار سرويص کردن ای بابا ببخشيد صرويس دادن به مردم عغب ميفته!

0 Comments:

Post a Comment

<< Home