!زندگی زیباسط

Sunday, January 29, 2006

بابام و يلدا :: يكشنبه، 4 دى 1384، ساعت 22:16

در سياهی شب يلدا خود را گم کرده بودم

نه چراغی نه فانوسی نه سو سوی ستاره‌ای

هر چه گشتم کمتر يافتم

خسته و درمانده به خواب رفتم

به اميد صبحی روشن و آفتابی، تا شايد دوباره ببينم او را ...ا


شاعر: بابام

0 Comments:

Post a Comment

<< Home