!زندگی زیباسط

Monday, February 13, 2006

حاضرین..؟ یک، دو... سه... کلیک.

خانه ای روستایی که بوی کاهگل می داد، مادری پیر که لبخند رضایت بر لبانش نقش بسته بود، همسری مهربان که عشق را با نگاهش معنایی تازه می داد و فضایی پر از مهر و محبت که در چهره زیبای دخترکی شاداب و دوست داشتنی تجلی یافته بود.

No comment!

Even a Pro can be concerned about his virginity!

درود بر شرف حیوانات!!

پیام کوتاه: عزیزم اینقدر به فلانی و اونقدر به بهمانی بدهکار هستم . رسیدم تهران بهت زنگ می زنم. مواظب خودت باش. دوست دارم.ء
با هزار بدبختی و البته کمک یک دوست قدیمی برای اونشب بلیط جور کرده بود تا به جلسه مهم فردا صبح برسه. از فرودگاه تهران به خالش زنگ میزنه تا مطئن شه که خونه هستن. بله خاله جان تهرانم. بله مزاحم میشم. بله نیم ساعت دیگه ان شاء الله. یک ساعت دیگه. دو ساعت دیگه. سه ساعت دیگه... دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است... شماره مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمی باشد... نه خیر اشتباه گرفتید...نه به مادرش نگین. طاقتشو نداره... به همسرش خبر بدین بیاد... تلفن به دوست و آشنا...تماس با آگاهی... بیمارستان... پزشکی قانونی... دوروز بعد جسد سوخته ای که در بیابان های اسلام شهر پیدا شده بود توسط همسری که تنها 15 روز طعم زندگی مشترک با مرد رویا هایش را چشیده شناسایی شد. مرگ در اثر ضربات چاقو.. 11ضربه به پا، پهلو، پشت، و گردن. 150000 تومان پول، لباس و یک دست کت شلوار و البته یک لنگه کفش که جسد را از روی لنگه دیگر آن شناسایی کردند.ء

Sunday, February 12, 2006

افسوس!!!(revised)



چندی پیش آدرس وبلاگی به دصتم رسید با عنوان "کلبه اینترنتی کاوه آهنگر" خیلی توش نگشتم. در یک نگاه وبلاگ خوبی به نزر میرصید و اهساس میشه که یکی از اهداف دارنده وبلاگ تشویغ مسلمانان به تعمق بیشتر در آنچه به نام دین میشناسند باشه (ان شاءالله) ولی یه بخشی اذ اون خیلی نزرم رو جلب کرد. جایی زیر یه لینک نوشته بود:
"آدرسی که در بالا ذکر شده آدرس و ایمیل و شماره تلفن سفارتخانه های دانمارک در سراسر دنیا موجود می باشد. شما می توانید ضمن تماس با این سفارتخانه ها با ابراز همدردی و تآسف و تنفر از رويدادهای اخیر به عنوان یک ایرانی تنفر خود را از توسل به خشونت و وحشیگری نسبت به دولت و ملت دانمارک ابراز دارید و همچنین از حق آزادی مطبوعات در دانمارک و سراسر دنیا را ابراز دارید."
و زیرش هم نوشته:
"دانمارک به پشتیبانی ما نیاز دارد. نشان دهید که شما به این مسئله اهمیت میدهید و لوگوی زیر را بر روی تارنمایتان قرار دهید"
من کاری ندارم هرکت­هایی که در اعتراض به کاریکاتورهای توهین آمیز به پیامبر اسلام انجام شد، درست بود یا نه!! ولی بد ندونسطم به چند نکطه اشاره کنم:
نمی­دونم شاید من معنی آزادی رو بد فهمیدم!! ولی تصورم این بود که آزادی به معنای هتک حرمت نیست!! تصورم این بود که آزادی به معنای توهین به تفکر و مقدسات ملیون­ها انسان نیست!ا
و باز هم شاید این منم که اشتباه فکر می­کنم! ولی تصور می­کنم که حرکت­های اخیر جدا از درست یا نا درست بودنشون بر علیه دولت دانمارک بوده! نه ملت دانمارک!!! گرچه یک دولت هم نماینده یک ملت است!ولی چنین حرکتهای اعتراض آمیزی علیه دولت یک کشور ممکنه درون همون کشور هم اتفاق بیافته که نشانه توهین به ملت نیست!ا

Tuesday, February 07, 2006

ایستاده ام از برت تا پای جان... ولی...

- بالاخره پروندمون رفت شورای امنیت... می­ترصم... از خیلی چیذا....
- به ما چه!؟ اونایی که رفتن به احمدی نژاد رای دادن خودشون جواب بدن.
- آره راس میگی!!! آخه بمب که اومد بالای صر خوانوادت اول ازشون می­پرصه به کی رای دادن! آره راس میگی! اگه ایران توی اون حمه کشور فغط سه تا حامیه دره پیت داره، همش تخسیره آقای احمدی نژاده!! فقط و فقت!! هیچ ربتی هم به رئیس جمهورای قبلی نداره!!

- بالاخره پروندمون رفت شورای امنیت. می­ترصم... از خیلی چیذا
- بحتر! بزار آمریکا بیاد ریشه اینا رو نابود کنه خلاس شیم! اسلا من واسه همین به احمدی رای دادم.
- آره، ولی امیدوارم اونوخت اونقدر زنده نمونی تا برادر کوچولویه چشم سبزتو ببینی!! یا حد اقل شاهد فرایندتولیدش نباشی! آره تو بودی که اون 8 سال رو تو شهرای مرزی زیر آتش زندگی کردی و عزیزاتو از دست دادی. واسه همین به این خوبی میتونی را­جع به جنگ نزر بدی!

... خیلی چیزا نگرانم می­کنه. ولی فغط یکیش زجر کشیدن عزیزامه. عزیزایی که محدود به خانواده و دوستان نمی­شن... میبینم. میبینم که تازه بعد از بیست سال در گوشه­هایی از این خاک نشانه­های امید در حال جوونه زدنن. تازه داریم کمی و فقط کمی جون می­گیریم و امید به آینده­ای بهتر هرچند دور... و دوباره جنگ! شاید هم تحریم! و شاید هم هیچ! شاید هم من زیادی جو گیر شدم!!

Wednesday, February 01, 2006

Just some cock and bull stories!

too many thoughts that I just can't select one of them to write tonight. write about why we people foolishly get married seeking love, an immortal love! or just getting married to be married! or any other god damn purposes and hopes.. or why am i so selfish always nagging before God about myself, about what i don't have, about what I expect from others and never care how the saint women who gave me life suffers not being close to me. I'm so busy with myself that I just don't see her... . or I'd better write about tomorrow. Tomorrow is another day and it is another chance too for all of us to think better, to have better speeches and t o do better things, in one sentence to be better. I hardly can concetrate on what I’m writing so excuse me for lots of misspellings and lack of consistency among sentences. and about marriage I didn't mean to criticize the marriage itself! but the purpose of it and what we look for in it! fo no good reason you know, I think it would be better to be no marriage! I just feel I don't want to write any more not tonight!
wish you normal happiness.